عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستانها می آئیم ؛ این خود دلیلی ایست بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم.
مرده آنست که نصیبی از حیات طیبه شهداء ندارد و اگر چنین است از ما مرده تر کیست؟
سید شهیدان اهل قلم
 
 
 
 
خوشا به حال پاهایی که پیش از صاحبانشان به بهشت قدم گذاشتند یاد کمرهایی که در راه خدا تا به آخر بر صندلیهای چرخدار تکیه زدند، دستهایی که به عباس (سلام ا... علیه) پیوستند، بدنهایی که پر از تیر و ترکش شدند، چشمهایی که رفتند و بصیرت را به ارمغان آوردند بخیر، یاد بدنهایی که بی سر به خاک سرگذاشتند، سرهایی که پودر شدند و ذره ذره به ابدیت پیوستند وجنازههایی که هرگز تشییع نشدند و در خلسة‌ سکوت، هم صحبت نیزار شدند
 
 
 
 
بعد از جنگ
 
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند:
دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.
دسته ای راه بی تفاوتی بر می گزینند و در زندگی مادی خود غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.
دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.
پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت ودشوار خواهد بود
شهید حمید باکری :جانشین فرمانده لشکر 31 عاشورا -1361
 
 
 
 
 
آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
 
دست نوشته ای از شهید احمدرضا احمدی،  رتبه اول کنکور پزشکی سال 64 ،  ساعتی قبل از شهادت
 
چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟ کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود. از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده؟ کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟ چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ چگونه سر  120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟  کدام گریبان پاره می شود؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام ...؟ توانستید  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید: هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد، اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آنها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم. چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در  انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟ کدام مسئله را حل می کنی؟  برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟  دلت را به چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین،  به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟ ؟ صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن، پرستو شدن
آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ می دانستی؟  حتما نه! ...
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟ با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟ اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!! اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش!
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد. من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد... پس بیاید حرمله مباشیم...
 
 
 
 
پرسیدی: بعد از شهدا چه کرده ایم ؟
جوابت دادم : هیچ! از حرمت آلاله نوشتیم در حالی که پایمان روی لاله ها بود
 
 
خواهرم حجاب...........خون شهداء
 





تاریخ : پنج شنبه 85/7/13 | 10:33 صبح | نویسنده : رضا | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.