امروز دو شعر زیبا در روزنامه ثارالله دیدم که خیلی خوشم اومد برای همین برای شما در محفل یاران ثبتشون می کنم.
حسنک کجایی؟
حسنک باز نیامد دیشب
گاو و گوساله و آن مرغ حنا
همه او را خواندند لیک گوش
حسنک هیچ بدهکار نبود
گاو بیچاره خودش را می کشت
چون تصور می کرد که صدایش
نشنیده است حسنک
آن طرف تر پسرک ، داشت موهایش را ژل می زد
او که حالا شلوارک جین می پوشد
شده سرگرمی او چت کردن با پتروس
پتروس عاشق چت
آن شب دید که سد شهر سوراخ شده است
لیک انگشتش را به سوی درز نبرد
سد شکست و شهر در آب فرو رفت
......ولی ......
ریزعلی دید که کوه ریزش کرد ، اما
او چون که سردش می شد
نه لباسش را کند ونه فانوس خطر را چرخاند
وقطاری که هر ثانیه نزدیک خطر می گردید
بی خبر از همه جا...ناگهان ...
ریزعلی دیدو ولی ...
سهراب میرزایی ( سها )
قدرت سازمان ملل
سازمان ملل امروز بتی بی ثمر است
بدتر از آن لقب و نام حقوق بشر است
جایگاهی است پر از ظلم وشقاوت که در آن
رأی و تصمیم به اعضا و تو منحصر است
نظر ورأی در آنجا همه بازیچه بود
رأی شیطان بزرگ است که همواره سر است
نبود نام ونشانی زحقیقت آنها
فکر و تزویر و جنایت به عیان جلوه گر است
آنکه بی ارزش و بی چاره بود ، مظلوم است
در امان است هر آنکس که دلش سنگ تر است
باشد آن پایگه و مأمن اشغالگران
زور و آدم کشی و ظلم در آنجا هزاست
بیرق ظلم در این خانه ببینی به عیان
وای بر جهل که بر خلق خدا راه براست
گر در این خانه بگویی که چرا سوخت عراق
تروریستی اسدی! حرف شما نیشتر است
ناصر اسدی - دبیر بازنشسته از سیرجان