سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاییزهای بی برگی را در چمدان هایش مچاله کرد و رفت تا جاده ها با صدای قدم های بهار، بیدار شوند؛ تا آزادی همچون خورشید از بالای دیوار خانه ما قد بکشد و غنچه های باغچه، بوی باران های بهاری را برقصند در سرمای زمستان؛ تا شمعدانی ها اشک بریزند پنجره هایی را که از این پس، به تماشا باز می شوند؛ تا قاصدک ها بدوند بر شانه های باد، با هر چه خبر رستگاری ست؛ مانند رسولان صبح که آفتاب را بر شانه می کشند.

فرار شاه

 

 


26 دی سالروز فرار تاریخی شاه معدوم ایران است .فراری که سقوط رژیم شاه را حتمی کرد و کمتر از یکماه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.

محمدرضا پهلوی که سال‌ها تحت حمایت اربابان آمریکایی خویش و با تکیه بر اریکه سلطنت، کشور را تحت‌سلطه گرفته و عرصه ترکتازی و غارتگری‌های خود قرار داده بود، سرانجام فرار را بر قرار ترجیح داد و مجبور به ترک ایران شد.

شاه معدوم برخلاف پدر خود، رضا شاه که پس از 16سال حاکمیت مستبدانه تحت حمایت انگلیس از کشور خارج شد، بدون استعفا راهی سرزمین اربابان خود شد. همزمان با فرار شاه، مردم در سراسر ایران به خیابان‌ها آمدند و با پخش شیرینی، این رویداد مهم تاریخی را جشن گرفتند و 26دی ماه 57 نقطه عطف دیگری در تاریخ سراسر حماسه انقلاب سرخ و اسلامی ایران شد.

شاه بعد از روی کار آمدن کارتر در سال1977، درصدد جلب رضایت وی برآمد. نخست دولت 13ساله هویدا را تغییر داد و جمشید آموزگار تحصیل کرده آمریکا را به صدارت گماشت و راهی آن کشور شد. تظاهرات انبوه مخالفان هنگام ورود او به کاخ سفید که موجب پرتاب گاز اشک آور از طرف پلیس و اشک‌ریختن کارتر و مهمانانش شد،  آغاز ناخوشی برای شاه  در این سفر بود. اما شاه در همان دیدار نخستین با رئیس‌جمهوری جدید آمریکا،  سر تسلیم فرود آورد و متعهد شد از افزایش قیمت نفت جلوگیری کند. در این مذاکرات، شاه جای هیچ گله و شکایتی برای آمریکایی‌ها باقی نگذاشت، به‌طوری که در بازگشت اعتماد به نفس خود را باز یافته و بار دیگر با خیال راحت بر اریکه سلطنت تکیه زده بود.

ولی مشکلات اقتصادی و نابسامانی‌های ناشی از ریخت و پاش‌های گذشته از یک طرف و تشدید مخالفت‌ها با حکومت خودکامه و مفاسد و مشکلات ناشی از آن، به‌تدریج روند نهضتی را در جامعه شدت بخشید که مهار آن روز به روز دشوارتر می‌شد. آموزگار در کار خود فرو مانده و هویدا هم که به وزارت دربار منصوب شده بود، از هیچ‌گونه کارشکنی در کار دولت فروگذار نمی‌کرد و سرانجام با انتشار مقاله توهین‌آمیز نسبت به امام خمینی«قدس سره» در روزنامه اطلاعات در 17 دی 1356، کاری‌ترین زهر خود را به حکومت آموزگار ریخت.

سرانجام دولت آموزگار از کار بر کنار شد و شاه، شریف امامی ‌را که مهره انگلیسی‌ها بود روی کار آورد تا بتوانددر کنار حمایت آمریکا، رضایت انگلستان را نیز جلب کند. انتخاب شریف امامی‌ به نخست‌وزیری هم هیچ‌یک از انتظارات شاه را بر آورده نکرد. عقبگرد ناگهانی رژیم در برابر مخالفان و آزادی مطبوعات، به گسترش فعالیت‌های مخالف رژیم انجامید. اقدام شتابزده رژیم در برقراری حکومت نظامی، فاجعه 17شهریور در  میدان ژاله (شهدا) را آفرید. انعکاس جهانی این فاجعه رژیم را از اجرای مقررات حکومت نظامی‌بازداشت و تظاهرات و اعتصابات تازه‌ای را به‌دنبال آورد.

تیراندازی به سوی دانشجویان و دانش‌آموزان در 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و کشته و زخمی‌شدن تعدادی از آنها، تظاهرات بی‌سابقه 14 آبان را در تهران به‌دنبال داشت. شاه همان روز با هلی‌کوپتر بر فراز شهر پرواز کرد و پس از مشاهده شعله‌های آتش که از صدها نقطه شهر زبانه می‌کشید، به کاخ نیاوران بازگشت و سفیران آمریکا و انگلیس را نزد خود فرا خواند تا تصمیم خود  برای تشکیل یک دولت نظامی‌ را به آنها ابلاغ کند. دولت نظامی‌در همان چند روز اول ناتوانی خود را در اداره امور کشور نشان داد و موج تظاهرات و اعتصابات بعد از چند روز وقفه از سرگرفته شد. حکومت نظامی‌هم عملاً کارایی خود را از دست داد.

گسترش موج اعتصابات در سراسر کشور، به‌خصوص صنعت نفت، مملکت را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید. شاه برای خروج از بن بستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ملی روی آورد و قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت. دکتر صدیقی پس از یک هفته مطالعه و مشورت، پاسخ رد داد. شاه از شاپور بختیار دعوت کرد. بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رأی اعتماد مجلسین به دولت پذیرفت. شاه ناگزیر، تمام شرایط را پذیرفت.  شاه نیز پس از عدم‌موفقیت دولت نظامی ازهاری در برقراری نظم و آرامش و رفع اعتصاب‌ها که اقتصاد کشور را فلج کرده بود، راه دیگری جز خروج از کشور نداشت.

تشریفات مربوط به خروج شاه خصوصی و غیررسمی‌بود. مشایعت کنندگان، نخست‌وزیر، روسای مجلسین، وزیردربار، رئیس ستاد ارتش و گروهی از مقامات وابسته به دربار بودند. فرودگاه مهرآباد در محاصره یگان‌های گارد شاهنشاهی بود. مقارن ساعت 5/11 صبح، شاه و همسرش، با یک هلی‌کوپتر وارد فرودگاه شدند.   شاه در مصاحبه کوتاهی به خبرنگاران گفت: «مدتی است احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم.

فرار شاه

 

ضمناً گفته بودم پس از اینکه خیالم راحت شود و دولت مستقر شود، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز می‌شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک می‌کنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی که پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه‌گذاری آینده موفق شود.»  او در مورد مدت سفر هم گفت: «این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمی‌توانم آن را تعیین کنم

سرانجام شاه روز 26 دی 1357، فرار را برقرار ترجیح داد. ساعت 30: 12 بعد از ظهر، شاه و همسرش تهران را به مقصد مصر ترک کردند.  از اعضای خانواده سلطنتی تنها فرح مانده بود که او نیز همراه همسرش از ایران خارج شد. پس از خروج شاه از ایران، موج شادی مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خیابان‌ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند و رژیم سلطنتی کمتر از یک ماه پس از فرار شاه سقوط کرد.

پس از 26 دی درست 26 روز تاریخی بر ملت ایران گذشت تا در 22 بهمن ماه 1357 انقلاب شکوهمند اسلامی که ثمره خون پاک شهدای انقلاب بود به پیروزی رسد.  
 
 26
دی روز تاریخی برای ملت ایران بود، ملت ایران توانست طاغوت پر نخوت زمانه را که 37 سال غاصبانه و به زور بر مال و منابع آنها حکومت سراسر ظلم کرده بود مجبور به فرار کنند، شادی و شعف پس از شنیدن این خبر در سراسر ایران دیدنی بود، ملت ایران شاه ظالمی را که تا آن روز دست پلیدش به خون ملت پاک ایران آلوده شده بود را فراری داد و خاطره آن روز هرگز از ذهن ملت در پی سی ساله اخیر فراموش نشده است.

از آنجا که امام همواره بازگشت به ایران را منوط به خروج شاه از کشور اعلام کرده بود، فرار شاه برای ملت ایران یک گام روبه جلو بشمار می رفت و پس از خروج شاه در روزهای ‌آخر دی 1357، هیمنه او و همه ایادیش را شکست و خبر بازگشت قریب‌الوقوع امام خمینی نیز در رسانه‌های خبری انتشار یافت و دیری نپائید که امام آمد، 12 بهمن تنها 16 روز پس از فرار شاه، امام با پرواز انقلاب آمد...

با ورود امام امت به خاک ایران اسلامی، رژیم در وضعیت نامطلوبی قرار گرفته بود، در یک سو بختیار به عنوان نخست‌وزیر شاه، حتی از سوی جبهه ملی نیز رانده شده بود و امید چندانی نیز به حمایت ارتش نداشت و در سوی دیگر خیل عظیم مردم، آتش انقلاب را شعله‌ور تر می‌کردند و هر شهید در هر کوی و برزنی سندی بود بر تداوم راه و ایستادگی در مسیر.

 

فرار شاه

 

با پیوستن گروههای متعدد به موج انقلاب،‌ بخش های وسیعی از بدنه ارتش نیز در صف اول ایستادگی قرار گرفتند.

ملت ایران تصمیم تاریخی خود را برای رسیدن به استقلال از سالها پیش گرفته بود و یکصدا فریاد استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را سر داد، دیگر یاران امام در سال 42 به فرزندان برومندی بدل شده بودند که با اعتقاد قلبی به رهبر و راه خود، گام های بلندی برای آینده ایران بردارند.

همان فرزندان برومندی که دو سال پس از پیروزی انقلاب با خون پاک خود، نهال نوپای انقلاب را در دفاعی 8 ساله و نابرابر آبیاری کردند.

ملت ایران فریاد نه غربی نه شرقی سر داد و با تمسک به اراده الهی و سرمایه های معنوی خود و رهبریهای داعیانه امام (ره) تا امروز راه خود را علی رقم تمامی تهدیدات پرتوان ادامه داده است.

 

 

 






تاریخ : چهارشنبه 92/10/25 | 1:54 عصر | نویسنده : رضا | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.